دلدادگي
شرم در دلدادگی بی معنی است.
بوسه بر میدارد این شرم از میان.
طعم شیرین عسل از بوسه است .
پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است .
نشستم در عزایت گریه کردم
زداغت بی نهایت گریه کردم
میان کوچه های درد و غربت
چو دیدم ردپایت گریه کردم
مبار ای آسمان دیگر تو امروز
که من دیشب به جایت گریه کردم








چه زيبا! گفتم دوستت دارم ! چه صادقانه پذيرفتي!
چه فريبنده ! آغوشم برايت باز شد !
چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چيزم شدي !
چه زود ! به خاطره يک کلمه مرا ترک کردي !
چه ناجوانمردانه ! نيازمندت شدم !
چه حقيرانه! واژه غريبه خداحافظي به من آمد!
چه بيرحمانه! من سوختم !
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولي هنوز هم دوستت دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.........................غريبانه.......................



بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره
وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره
از همون روزی که رفتی دل به هیچکسی نبستم
فکر میکردم میرسی یه روز تو بی کسیم به دادم


ز وضع بیستونش باز پرسید
ز شیرین گفت در هر سو نشانیست
به هر سنگی ز شیرین داستانی است
فلان روز این طرف فرمود آهنگ
فرود آمد ز گلگون در فلان سنگ
فلان جا ایستاد و سوی من دید
فلان نقش فلان سنگم پسندید
فلان جا ماند گلگون از تک و پو
به گردن بردم او را تا فلان سوی
غرض کز گفتگو بودش همین کام
که شیرین را به تقریبی برد نام


طرف ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمیکند
کلمات انتظار میکشند
من با تو تنها نیستم , هیچ کس با هیچکس تنها نیست
شب از ستاره ها تنها تر است .....
طرف ما شب نیست
چخماق ها کنار فتیله بی طاقتند
خشم کوچه در مشت توست
در لبان تو , شعر روشن صیقل میخورد
من تورا دوست میدارم , و شب از ظلمت خود وحشت میکند





دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده شب می کشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.



به جنون عشقبازی زده سر ز پا نشستم
به دل آرزوی الفت به رهء وفا نشستم
دل ساده برده هوشم به محیط باور خوش
به رهء امیدواری منء بینوا نشستم
نه زصبر دل نشانی نه به وصلتم گمانی
به دکان بی متاعی پیء مدعا نشستم
چشم خود را شسته ام
جور دیگر دیده ام
دیده ام , زجر بی پایان
دیده ام , درد بی درمان
دیده ام , شیون , دخترکان مو طلائی
دیده ام , گریه , شوم بهائی
دیده ام , بیخوابی بعد از اذان را
دیده ام , بیداری اسم خدا را
دیده ام , فریاد خاموش اندر آن دل
دیده ام , التماس بی صدا در عمق هر دل
دیده ام , کودکان را غم به دامان
دیده ام , مادران را خون به جانان
دیده ام , یک کسی در گوشه ای افتاده است
دیده ام , دیگری زنده , ولی افتاده است
دیده ام , آنکس که خود را خوش ببیند
دیده ام , هرکس برایش گل بچیند
دیده ام , یار مهربان بر من نظر کرد
دیده ام , اما نمیدانم چرا دیگر حذر کرد
دیده ام , را شسته بودم
بس پشیمان گشتم از این شستگی
لینک میبندم دو چشمم را
تا نبیند نامردی دوران ما را
باز هم امشب زير لب صدايت ميكنم
اشك ميريزم، دو چشمم را فدايت ميكنم
در نگاه خسته ات،دنبال حرفي تازه ام
هر چه مي خواهي بگو ، من هم دعايت مي كنم
خسته اي ،طاقت نداري ،پس رهايت ميكنم
رفته اي،من مانده ام،در انتها ي عشق تو
رفته ام قربان عكست،چشم زير پايت ميكنم
بوسه

یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
انگار لب از چشمه مهتاب گرفتم
هرگز نتوانی تو ز من دور بمانی
چون عکس تو در سینه خود قاب گرفتم
یادت نره که یاد تو همیشه همراه منه
یادت نره که خواستنت مثل نفس کشیدنه
يادت نره که آینه از تپش تو روشنه
یادت نره نبودنت جونمو آتیش می زنه
بغضه تو یاس پرپره دوست دارم یه عالمه
دل واسه تو دربه دره یادت نره یادت نره
عاشق تو قلندره از همه دیوونه تره
نازه تو رو خوب می خره
دوست دارم یه عالمه
یادت نره ترانه هام دفتر خاطراتمه
یادت نره بدونه تو سکوته من دم به دمه
بغض تو یاس پرپره دوست دارم یه عالمه
دل واسه تو دربه دره یادت نره یادت نره
عاشق تو قلندره از همه دیوونه تره
نازه تو رو خوب می خره یادت نره اره دوست داره
دوست داره دوست داره اون از همه دیوونه تره
هراس وحشت از قصه که نه ، ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست
ما سرانجام ، سرانجام گرفتیم به هیچ ...
چند تصویر عاشقانه
خواهش
اگه مي خواي فراموشم کني تو بذار دوباره من ببينمت
واسه ي آخرين بار توي آغوش بذار بگيرمت
اگه هنوزم مي شنوي تو اين صدا رو
بيا بر گرد و ببين اين قلب ما رو
که ديگه غبار غم رو دل نشسته
بيا پاک کن اين همه گرد و غبارو
کوچه بي تو بي عبوره کوچه چه سوتو کوره
کوچه بي تو بي عبوره اين کوچه چه سوتو کوره
يادته گفتي چقدر غمگين مي خوني تو بزن شاد بزن تو هم ميتوني
حالا اين جا غمو با شادي ميخونم تا بگم بي تو من نه شاد نميمونم
کوچه بي تو بي عبوره کوچه چه سوتو کوره
کوچه بي تو بي عبوره اين کوچه چه سوتو کوره
میروم
از من آزرده مشو،
ميروم از خانه ي تو،
قبل رفتن تو بدان عاشق و بي تقصيرم،
تو اگر خسته اي از دست دلم حرفي نيست،
امر كن تا كه بميرم به خدا مي ميرم...
جملههایت را بفهمد
هَـميشه بـآيد کسـی باشد
تا بُغضهايت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآيد کسی باشد
کـــہ وقتي صدایت لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوت کردی، بفهمد...
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگيـر شدی بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردی برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتيآج داری
بفهمد کـــہ درد داری
کـــہ زندگی درد دارد
بفهمد کـــہ دلت برای چيزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد کـــہ دِلت برای قَدم زدن زيرِ باران...
برای بوسیدنش...
برای يك آغوشِ گَرم تنگ شده است
هميشه بايد کسی باشد
هميشه...
این وبلاگ متعلق به شماست ، اگه درد دل داشتید واگه دوست داشتید میتونید باما درد دل کنید قول نمیدم که مشکلتون حل میشه ،ولی قول میدم حرفاتون رو از دل گوش بدیم.